جدول جو
جدول جو

معنی گناه آمیز - جستجوی لغت در جدول جو

گناه آمیز
خاطئين
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به عربی
گناه آمیز
Sinfully
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گناه آمیز
pécheur
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گناه آمیز
בצורה חוטאת
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به عبری
گناه آمیز
zondig
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به هلندی
گناه آمیز
sündig
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به آلمانی
گناه آمیز
grzesznie
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به لهستانی
گناه آمیز
грешно
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به روسی
گناه آمیز
грішно
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گناه آمیز
pecaminosamente
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گناه آمیز
peccaminosamente
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گناه آمیز
पापी तरीके से
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به هندی
گناه آمیز
罪恶地
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به چینی
گناه آمیز
secara berdosa
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گناه آمیز
죄악으로
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به کره ای
گناه آمیز
گناہ کی طرح
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به اردو
گناه آمیز
পাপীভাবে
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به بنگالی
گناه آمیز
อย่างบาป
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به تایلندی
گناه آمیز
kwa dhambi
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گناه آمیز
pecaminosamente
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به پرتغالی
گناه آمیز
邪悪に
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گناه آمیز
günahkar bir şekilde
تصویری از گناه آمیز
تصویر گناه آمیز
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گله آمیز
تصویر گله آمیز
آمیخته به گله و شکایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنایه آمیز
تصویر کنایه آمیز
آمیخته به طعن و توهین
فرهنگ فارسی عمید
(سِجِ کَ دَ)
گناه آمدن از کسی، سر زدن گناه. صادر شدن گناه:
خداوند ار نیامد زو گناهی
در این زندانش بند از بهر چه نهاد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ / دِ)
کلمه یا عبارتی توأم با کنایه. (از فرهنگ فارسی معین). آمیخته با گوشه و کنایه، کلمه یا عبارتی مبنی بر توهین و تعریض. (فرهنگ فارسی معین) : روی کلمه کنایه آمیز ’شوهرم’ با لبخندی طنزآلود... تکیه کرد. (شوهر آهوخانم، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(چَ سِ پَ)
آمرزندۀ گناهان. کنایه از خداوند تعالی:
به نام پادشاه پادشاهان
گناه آمرز مشتی عذرخواهان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
گناه از کسی سر زدن گناه از وی: خداوند ار نیامد زو گناهی درین زندانش بند از بهر چه نهادک (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه یا عبارتی توام با کنایه، کلمه یا عبارتی مبنی بر توهین و تعریض: روی کلمه کنایه آمیز (شوهرم) با لبخندی طنز آلود... تکیه کرد
فرهنگ لغت هوشیار
آمرزنده گناهان، خدای تعالی: بنام پادشاه پادشاهان گناه آمرز مشتی عذر خواهان. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
شکایت آمیز، شکوه آلود، گلایه آمیز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شکایت آمیز، شکوه آلود، شکوه آمیز، گله آمیز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اشاره وار، تعریض گونه، رمزآمیز
فرهنگ واژه مترادف متضاد